«مسیر ترامپ»/ هدف صلح است یا تهدید امنیتی برای ایران؟

در مجموع، «مسیر ترامپ» اگرچه روی کاغذ پروژه‌ای برای صلح و شکوفایی معرفی می‌شود، اما در عمل، بخشی از رقابت ژئوپلیتیکی میان آمریکا، روسیه و سایر قدرت‌ها بر سر قفقاز جنوبی است. برای ایران، این توافق یک معادله چندوجهی است که هم امکان‌های اقتصادی دارد و هم تهدیدهای امنیتی.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از شرق، امضای توافق صلح میان الهام علی‌اف و نیکول پاشینیان در کاخ سفید، با عنوان رسمی «مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بین‌المللی»، نه تنها یک تحول در روابط دو رقیب دیرینه قفقاز جنوبی است، بلکه به‌نوعی نقطه عطفی در ورود مستقیم ایالات متحده به این معادله پیچیده محسوب می‌شود. این مسیر، جمهوری آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به نخجوان متصل می‌کند و می‌تواند حلقه‌ای جدید در شبکه ترانزیتی منطقه باشد.

هرچند پاشینیان تأکید کرده که پروژه می‌تواند برای ایران نیز فرصتی جهت ایجاد اتصال ریلی فراهم آورد، اما واقعیت این است که طراحی و اجرای آن در غیاب نقش محوری روسیه و ایران شکل گرفته و همین امر، معادله امنیتی و ژئوپلیتیکی قفقاز را دستخوش تغییر می‌کند. سابقه حضور آمریکا در هر منطقه‌ای از خاورمیانه و اوراسیا تا آمریکای لاتین، آفریقا و …، نشان داده که ورود واشنگتن معمولاً صرفاً اقتصادی نیست، بلکه ابعاد امنیتی و سیاسی پررنگی دارد. به همین دلیل، هرگونه ارزیابی خوش‌بینانه به این توافق بدون توجه به اهداف بلندمدت آمریکا، ساده‌انگارانه خواهد بود.

در چنین شرایطی، حذف نسبی روسیه از میز مذاکره و کمرنگ بودن نقش ایران، می‌تواند به معنای تغییر تدریجی موازنه قدرت در قفقاز جنوبی باشد؛ تغییری که تبعات آن نه‌فقط برای امنیت مرز‌های شمال‌غرب ایران، بلکه برای جایگاه ژئوپلیتیکی تهران در مسیر‌های ترانزیتی جهانی نیز اهمیت دارد.

منافع و دغدغه‌های ایران در سایه کریدور جدید

از دیدگاه ایران، هر مسیر ترانزیتی که بتواند اتصال شمال به جنوب را تقویت کند و فرصت‌های تجاری و ترانزیتی ایجاد نماید، به‌طور بالقوه مثبت است. نخست‌وزیر ارمنستان نیز صراحتاً بر اهمیت اتصال ریلی با ایران تأکید کرده و حتی به نقش شرکت‌های ایرانی در پروژه‌های جاده‌ای و ریلی این کشور اشاره نموده است. این موضوع می‌تواند در سناریویی خوش‌بینانه، ایران را به یکی از ذینفعان اصلی پروژه بدل کند.

اما چالش اصلی در جای دیگری نهفته است که ناظر به ماهیت و مدیریت این مسیر است. نفس حضور آمریکا در مقام بانی و ضامن توافق، و همزمان فشار‌های واشنگتن بر تهران در حوزه‌های مختلف، سبب می‌شود که ایران نتواند با اطمینان به این پروژه به‌عنوان یک فرصت صرف نگاه کند. تجربه تاریخی نشان داده که هر مسیر ارتباطی که تحت چتر امنیتی و سیاسی آمریکا شکل گیرد، دیر یا زود تابعی از ملاحظات ژئوپلیتیکی واشنگتن خواهد شد، نه صرفاً منافع تجاری کشور‌های مسیر.

همچنین، ایجاد کریدوری که بخشی از خاک ارمنستان را به نخجوان متصل می‌کند، در صورتی که تحت نظارت یا نفوذ بازیگران فرامنطقه‌ای باشد، می‌تواند به تهدیدی برای امنیت مرز‌های شمال‌غرب ایران بدل شود. تهران بار‌ها اعلام کرده که هرگونه تغییر در ژئوپلیتیک مرز‌ها یا حضور نیرو‌های خارجی در مجاورت مرزهایش را خط قرمز می‌داند.

احتیاط تهران و انتظار برای روشن شدن جزئیات

بیانیه وزارت امور خارجه ایران پس از امضای توافق، لحن دوگانه‌ای داشت؛ از یک‌سو بر اصل صلح و ثبات در قفقاز به‌عنوان امری مثبت تأکید شد، و از سوی دیگر، هشدار‌هایی جدی نسبت به پیامد‌های مداخله خارجی مطرح گردید. این دوگانگی، در واقع انعکاس راهبردی است که تهران در قبال تحولات قفقاز اتخاذ کرده است: حمایت مشروط از هر توافقی که تمامیت ارضی کشور‌ها را رعایت کند و فاقد نفوذ خارجی باشد.

مقام‌های کشور به‌خوبی می‌دانند که ورود عجولانه به این پروژه، بدون مشخص شدن جزئیات فنی، امنیتی و مدیریتی آن، می‌تواند منجر به محدود شدن نقش ایران در معادلات ترانزیتی منطقه شود. از همین رو، واکنش تهران بیشتر به‌صورت «رصد محتاطانه» بوده تا ورود عملیاتی. این رویکرد شاید در کوتاه‌مدت به معنای از دست دادن برخی فرصت‌ها باشد، اما در بلندمدت، مانع از گرفتار شدن ایران در سازوکار‌هایی خواهد شد که با اهداف راهبردی آن سازگار نیست.

در مجموع، «مسیر ترامپ» اگرچه روی کاغذ پروژه‌ای برای صلح و شکوفایی معرفی می‌شود، اما در عمل، بخشی از رقابت ژئوپلیتیکی میان آمریکا، روسیه و سایر قدرت‌ها بر سر قفقاز جنوبی است. برای ایران، این توافق یک معادله چندوجهی است که هم امکان‌های اقتصادی دارد و هم تهدید‌های امنیتی. در چنین فضایی، حفظ رویکرد تحلیلی، تقویت حضور دیپلماتیک فعال، و بهره‌گیری از سازوکار‌های چندجانبه منطقه‌ای همچون «۳+۳»، می‌تواند بهترین مسیر برای دفاع از منافع ملی و جلوگیری از حاشیه‌نشینی تهران در تحولات قفقاز باشد.